اونا زندگی خوبی در کنار هم داشتن. مادربزرگ یه آپارتمان مبله دوبلکس با دو تا سرویس بهداشتی تو شهر داشت که اجارهاش داده بود و همراه نوهاش با پول کرایه خونه زندگی راحتی داشتن.
تو یه روز پاییزی، مادربزرگ برای گرفتن پول به بانک رفت. موقع برگشت یه اسب سوار در جنگل، کیف دستیاش رو قاپید و فرار کرد. مادربزرگ خورد زمین و پای چپش زخمی شد. درست همون وقت یه پیرمرد هیزم شکن مادربزرگ رو پیدا کرد و به کلبهاش برد تا زخمهاشو بتادین بزنه و پانسمان کنه. هیزم شکن تو جنوب جنگل تنها زندگی میکرد. موقع غروب، وقتی مادربزرگ خواست به کلبه خودش برگرده، پیرمرد هیزمشکن گفت: اگه الان بره، تو راه به تاریکی هوا میخوره. مادربزرگ هم برای اینکه نوهاش نگرانش نشه، به کلبهشون تلفن کرد و به نوهاش خبر داد که شب به کلبه نمیآد.
از طرفی آقا گرگه که از مدتها پیش برای حمله به کلبه نقشه میکشید، تصمیم گرفت دست بهکار بشه. رسید به کلبه و زنگ زد. شنل قرمزی از داخل مانیتور آیفون تصویری، آقا گرگه رو که دید، زود رفت گوشی تلفن رو برداشت تا با 110 تماس بگیره. ولی تلفن قطع بود. اما خوشبختانه کلبه شون دو تا خط تلفن داشت و شنل قرمزی اونیکی خط رو امتحان کرد. اما باز بوق نمیزد، چون آقا گرگه سیمهای تلفن رو با اون دو تا دندونهای جلوش گاز زده بود.
شنل قرمزی رفت تو اتاقش و با موبایلش به 110 زنگ زد. ولی آنتن کافی نداشت. اون همیشه گوشیش رو کنار پنجره رو به دشت میذاشت. آخه فقط اونجا آنتن میداد. تازه برای صحبت کردن هم باید از کلبه میرفت بیرون. نمیدونست باید چیکار کنه. آقا گرگه فریاد زد که در رو میشکنه، ولی شنل قرمزی نمیترسید، چون درِ کلبه ضدسرقت بود و به همین راحتی نمیشکست . منتها آقا گرگه که قبلاً توی زندان باز کردن قفلهای امنیتی رو یاد گرفته بود، بدون اینکه زیاد زور بزنه، وارد کلبه شد و شنلقرمزی رو غافلگیر کرد. شنل قرمزی هم اسپری فلفل رو از تو کابینت برداشت و پاشید تو چشمهای آقا گرگه. بعد هم فرار کرد و به وسط جنگل رفت و وسط تاریکی گم شد.
پایان بندی داستان به سبک سریالهای تلویزیونی
شنل قرمزی فرار کرد و به جنگل رفت و وسط تاریکی گم شد و تا به حال تلاشهای امدادگران برای پیدا کردن اون بینتیجه مونده. شنل قرمزی با کشیدن نقشه قبلی و با کمک گرفتن از آقا گرگه و نویسنده داستان، یکراست رفت انتهای پارک جنگلی پیش دوستش. اونا روی نیمکت نشستن و لینا لولهای خوردن.
همچنین عصر امروز آقا گرگه با قید وثیقه آزاد شد.